Loading...
زندگی کن و بگذار زندگی کنند

از زمان آغازِ الكلی های گمنام هيچ گاه بـا موضـوع بحـث برانگيـز مهمی روبرو نشده است. و گروه ما تا كنون علناً در هـيچ مـسئله بـين المللی اعلام موضع نكرده است. با اين حال، اين افتخار به دست نيامده است. در واقع ميتوان گفت كه گروه ما از ابتدا بـا ايـن نگـرش شـكل گرفت. " تا زمانی كه در مورد اين مسائل به صورت خصوصى بحث نمـى كنيم، دلیلی برای پرداختن عمومی به آن ها وجود ندارد"

(دوازده گام و دوازده سنت)

آيا به ياد دارم كه من حق نظر دهى دارم ولی ديگران ملزم به بيـان نظرات خود نيستند؟ اين معنای "زندگی كن و بگـذار زنـدگى كننـد" است. دعای تسكين به من یادآوری می كنـد كـه بـا يـارى خداونـد "چیزهایی را كه قادر به تغيير آن نيستم بپذيرم". آيا هنوز سعی در تغييـر ديگـران دارم؟ هنگـامى كـه صـحبت از "شجاعت برای تغيير چیزهایی كه توانایی آن را دارم " به ميان ميآيد، آيا به ياد دارم كه نظرات من تنها بـراى مـن ارزشـمند اسـت و نظـرات ديگران برای آن ها؟ آيا هنوز از خود واهمه دارم؟ هنگامی كه صحبت از "حكمت برای درک تفاوت ها" به ميان می آيد، آيا به يـاد مـی آورم كـه عقايد من برگرفته از تجارب من هستند؟ آيا داشتن نگرش عالم كلى به اين معنا نيست كه به عمد به دنبال جنجال ميگردم؟