Loading...
من با خودم مشکلی ندارم

تازه واردان يكى پس از دیگری سعی می كنند تا حقایقی را درباره زندگی شان فاش نكنند. ... آنهـا راه آسـان تـرى يافتـه انـد . ... امـا ياد نمی گيرند كه به اندازه كافى متواضع باشند.

(الكلى های گمنام) 

بعضی ها تواضع را با احساس حقارت اشتباه می گيرند، اما تواضـع اين است كه قادر باشم به خودم نگاه كـنم و آنچـه را كـه مـى يـابم، صادقانه بپذيرم. ديگر نیازی نيست كه "بـاهوش تـرين" يـا "خنـگ ترين" يا هر "ترين" دیگری باشم. من با خودم مشكلى ندارم. اگر كل زندگی ام را با ديگران تقسيم كنم، راحت تر می توانم خودم را بپـذيرم. اگر نتوانم در جلسات تجربياتم را با ديگران تقسيم كـنم، پـس بهتـر است كه يک راهنما بگيرم، كسى كه با او بتوانم آن "حقايق قطعی" را در ميان بگذارم، حقایقی كه باعث ميشوند به عقب برگردم، به سـمت الكل، به سمت مرگ. بايد تمام گامها را بگذرانم. به گام پنجم نياز دارم تا تواضع واقعی را يادبگيرم. راه های آسان تر جواب نمی دهند.