به نظر ميرسد مشكل افراد سرگردان از ايمان سـردرگمى عميـق است. چنين شخصی به هيچ اعتقادی پايبند نيست و قادر نيست حتـى ذرّه ای از ايمان و اطمينان فردی مؤمن يا ملحد را تجربه كند . او سـر درگم واقعی است.
(دوازده گام و دوازده سنت)
خدا مفهومی بود كه در سالهای اوليه هشیاری در فهم آن مـشكل داشتم . تصاویری كه به ذهنم ميامد، برخاسته از گذشته و توام با ترس، طرد و محكوميت سنگين بودند. سپس تصور دوستم اِد را از قدرت برتر شنيدم: اد زمانی كه پسر بچه ای بيش نبود، اجازه داشت تا از چند توله سگ خانگی نگهداری كند به شرطی كه مسئوليت مراقبت از آن ها را بر عهده گيرد. او هر روز صبح مجبور بود "محصولات فرعی" توله سگ ها را از كف آشپزخانه جمع آوری كند. با وجـود نااميـدى، اِد هـيچ وقـت عصبانی نميشد چرا كه "طبيعت توله سگ اين چنين است." اِد عقيده داشت نگاه خدا به نقايص و كاستى های ما هم به همين شكل بود . مفهوم زیبای اِد از خدا هميشه آرامش بخش من در زمان سردرگمی بوده است.