بيل خيلی ساده و به آرامی به من گفـت: "فكـر مـی كنـی يكـی از ما هستی؟"
(الكلی های گمنام)
در دوران مصرف الكل، هميشه فكر ميكردم استثنا هستم. احساس می كردم اين نيازهای ناچيز در حد من نيست، ولی عذر مـن پذيرفتـه شده است. هرگز فكر نميكردم وزنه تعادل سياه نگرش من هميشه اين احساس را به من داده است که به آنها تعلق ندارم. در جلسه اول انجمن من تنها يك الكلی همانند ساير الكليهای ديگر بودم. تمام تلاش خـود را برای رسيدن به هشياری انجام دادم و درك اين موضوع برايم بـسيار هيجان انگيز بود. تمام رنج ها، سردرگمی ها و شادی هـای ايـن برنامـه موضوعی منحصر به فرد نيست، ولی بخشی از زندگی من و ساير الكلی ها را تشكيل میدهد.