او چيزى بهتر از طلا را كشف كرده است . ممكن اسـت در نگـاه اول درنيابد به رگه ای بی انتها دست يافته است كه تنها در صـورتى كـه تـا انتهای عمر از آن برداشت كـرده و تمـام محـصول آن را بـه ديگـران ببخشد برای او سودآور خواهد بود.
(الكلى های گمنام)
سهم من در سنت هفتم چیزی بيشتر از كمک مالی برای پرداخـت هزينه قهوه بوده و حس پذيرش و تعلق به يک گروه را شامل میشـود. برای اولين بار می توانم مسئوليت پذير باشـم زيـرا حـق انتخـاب دارم. می توانم اصول كنار آمدن با مشكلات زندگی روزانه را از طريق مشاركت در "كسب و كار" الكلی های گمنام يـاد بگيـرم. از طريـق خودكفـايى می توانم دين خود را به انجمن پرداخت كنم . انجمن دِيـن عظيمـى بـه گردن من دارد و پرداخت اين دِين نه تنها اطمينان از عدم مصرف دوباره الكل دارد را می طلبد، بلكه تضمين می كند گروه الكلی های گمنام زمان نوه های من نيز وجود خواهد داشت.